بر سفره های پر نان آرزوی آمدن مهمان است
بر افکار خوابیده آرزوی تراوش تفکری است تیرهای از چله رها شده ای اسبهای وحشی از سرعتشان کم نباید بر اهداف خوب نشین
آه خواهم نقشه جهان را بدور از چشم جهان گشا ها بدور از نقصان حریم مرز
خوبیها کرده در حقوق آنها که نمیدانند و در خوابند
چه انتظار بیهود ایست انتظار عکس العمل
خود را به جهل زدن چه باک ازدانایی
ای رود تو که زمانهاست خروشت آشنای شنواییم هستی گوش داشته باش بر ناله هایم یک لحظه یک دم مرا دمساز باش
نه رفتنت رفته نه ماندنت مانده
:: برچسبها:
رود,
حقوق,
مهمان,
,